یا حق

سلام

"یک  روز در مدرسه، گفتن ساعت را یاد گرفتم. ساعت نه، ساعت ده، ساعت یک، ساعت دو. بابا همیشه ساعت سه میامد دنبالم اما آن روز نیامده بود. چرا نیامده بود؟ چه شده بود؟" تک و تنها توی دنیای به این بزرگی- اولف نلسون- ترجمه: فریده خرمی


تک و تنها توی دنیای به این بزرگی!


کتابی که به شدت با قهرمان داستانش همزاد پنداری میکنم :)
خوندنش توصیه میشه به شددددددت! البته به اونهایی که کودکی پر از رویا و خیالپردازی داشتن و هنوز با به یاد آوردن اون روزها لبخند میشینه روی لبشون. با سپاس فراوان از عزیز نازنینی که از نمایشگاه کتاب برام خریدش و وقتی رسیدیم خونه اولین کتابی بود که خوندمش و میخکوبم کرد از شدت شباهت! اینکه یه بچه چقدر خوب یه اتفاق رو (که در واقعیت اتفاق نیفتاده بود!) پذیرفت و مسیولانه و خلاقانه براش دنبال راه حل گشت. مدیریت هیجان، مهارت حل مساله و احساس مسیولیت در مقابل برادر کوچکترش ش فوق العاده بود :) موافقت تمام و کمالم رو با  گفته برنامه 9 تا نیمروز» از رادیو نیوزیلند اعلام میدارم : "قصه ای تلخ و شیرین از عشق برادرانه و تخیلات دیوانه وار!"

نویسنده و تصویرگر کتاب-اوا اریکسون- هردو کاردرست و معروف و برنده جوایز بین المللی هستن.

تیمی هالو 3 ، دوباره به هم رسیدیم

امید مومنان امام زمان علیه السلام

یک عدد مامان به فروش می رسد

ساعت ,تک ,بود؟ ,نیامده ,توی ,بزرگی ,توی دنیای ,دنیای به ,تنها توی ,و تنها ,تک و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

nothing . طراحی سایت آرکا آوای شعر من عشق زندگی قصه یه روزی اینستاگرام مارکتینگ سراج یک + 1 محمدزینا آنلاین